مهرسامهرسا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

مهرسای مامان و بابا

از شیر گرفتن مهرسا

همیشه با خودم فکر میکردم با این همه وابستگی مهرسا به شیر چجوری از شیر بگیرمش، فکر میکردم کار سختی باشه. البته سخت که بود اما نه اونقدر که فکرشو میکردم. با اصرارای مامانم (مامان شی شی) بالاخره دست به کار شدیم و با کمک قطره تلخک که از داروخانه برامون خریده بود شروع کردیم به از شیر گرفتن مهرسا. 4.5 روز و شب اول خیلی سخت بود مهرسا همش گریه میکرد اونم چه گریه هایی منم بغلش میکردم تا یه ساعت راش میبردم براش لالایی میخوندم تا بچم با هق هق خوابش ببره، نصفه شب با گریه بیدار میشد و خودشو پیچ و تاب میداد و با گریه میگفت شیل، شیل (شیر) منم که اعصابم خرد میشد از گریه هاش اما کلی جلوی خودمو گرفتم تا بهش شیر ندم البته یکی دوشب اول که تو خواب و بیداری ب...
17 دی 1391

تولدت مبارک مهرسای خوشگل مامان

امروز 4دی دومین سالروز تولدته عزیز مامان، دختر مامانی به قول خودش هانوم (خانم)شده، بزرگ شده، عسل شده، جیگر شده. تولدت مبارک عزیز دلم. انشاا... همیشه سالم و سلامت باشی و لبات خندون. خوشگل مامان شیرین زبونیات بیشتر شده و هرروز یه چیز تازه واسه گفتن داری. شعرایی که یاد گرفتی کاملتر میخونی بعضی وقتا هم نصفه میخونی و به من نگاه میکنی تا من بقیشو بگم( کاری که خودم با شما میکنم)  از یک تا بیست میشماری- روزای هفته رو یه درمیون میگی همیشه منو به اسم صدا میکنی اما وقتی کارت گیره میگی مامان چونام ( مامان جونم) وقتی باهات قهر میکنم و  از دستت ناراحت میشم میای خم میشی تو صورتم میخندی بعدش میری پاهامو یا صورتمو بوس میکنی اونوقت من دل...
4 دی 1391
1